مارتین در یک مغازه موکت بری مشغول به کار بود. مشکل او این بود که دائماً سعی می کرد در کار خودش سریع تر و بهتر از دیگران باشد، اما هرگز موفق به این کار نشده بود.
بعد از مدتی، مارتین تصمیم گرفت که فقط با خودش به رقابت بپردازد. به همین منظور، او برای اولین بار در طول زندگی اش یک زمان سنج و دفترچه یادداشتی را با خودش به یک مجتمع ساختمانی برد که قرار بود اتاقهای آپارتمان های آنجا را موکت کند. با شروع کار، مارتین با استفاده از زمان سنج، مدت زمانی را که صرف موکت کردن اتاقها می کرد، اندازه گرفت و در دفترچه یادداشت کرد